کهکشان آبی 1

گاه نوشته

کهکشان آبی 1

گاه نوشته

بایگانی
آخرین مطالب

۶ مطلب در خرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

این آخرین باری خواهد بود که به نظام جمهوری  اسلامی رای دادم اگر:

همچنان فرزندان مسولان در خارج از کشور باشن و خودشان مسول.

یک دو تابعیتی مسولیتی در کشور داشته باشه

نزدیکان مسولان فساد کنن و رانت‌خور باشن و نظام فقط نگاه کنه

مسولی مسولیت کارهای خودش رو برعهده نگیره

مردم بدبخت اذیت شن (وام ازدواجی که نیم چندر بدون غاز بود رو به خاطر بیارین حتی اون رو هم حاضر نبودن به جوونا بدن بعد 11 گردن کلفت هرکدام بالای چند هزار میلیارد بدهی به بانک داشتن. این یعنی اذیت کردن مردم و نباید تکرار بشه)

 

+خنده دار نیست وزیر صنعت خانوادهاش  کلا خارج از کشورن و خودش وزیر

+یک از همین سال‌های گذشته بود که ترکیه مقدار بسیار زیادی طلا و دلار رو که از سمت ایران آومده بود رو کشف و به نفع خودش مصادره کرد !خیلی پول بود طوری که حتی کسری بوجه ترکیه رو حل کرد! اون وقت هیچ مسولی از  ایران واکنش نشان نداد.این یعنی فساد بسیار عمیق و ریشه دار...

وقتی سیستمی نتونه خودش رو اصلاح کنه بعد از کلی  تلنگر و آلارم و هشدار  یعنی ساختار مشکل داره و محکوم به تعویضه.

موارد بالا و خیلی چیزای دیگه نباید نباید تکرار بشه  اینا دیگه چیزایی نیستن که دست بیگانگان تو کار باشه خودتون هستین و هیچ بهانه ای قابل قبول نیست. ابن آخرین فرصت من بود به نظام جمهوری اسلامی.

 

  • ۳ نظر
  • ۲۹ خرداد ۰۰ ، ۱۳:۰۰
  • ۵۰ نمایش
  • مهرداد

این روزها 2

۲۵
خرداد

نه تبی نه تابی برای انتخابات  به شخصه بیشترین دلسردی من بابت فساد مسولین هست و نزدیکانشان . انگار نه انگار پر‌رو پررو خودشون رو به کوچه علی چپ می‌زنن. با این وجود دلم نمی‌آد ایران رو تنها بذارم . ایرانی که بیشترین لطمات صد سال اخیر رو از  بیگانگانی دیده که چشم دیدن این انتخابات رو ندارن. می‌رم رای می‌دم.

و دیگه اینکه کرونا هم هنوز تاثیر بدش رو تو فعالیت هام داره هرچند حساسیت هام بیشتر  تنفسی شده تا مثلا شستن هر چیزی و دم  به دم الکل زدن.

 

+اصول اولیه و آرمان ‌های انقلاب چیز بدی نبود،اگه کورسویی هم مونده باشه از اون می‌خوام تا آخر ازش حمایت کنم.

+وقتی زورم به کاری نمی رسه کلافه می شم و افسرده البته از یه کار گذشته تو این اوضاع نمی شه خیلی از کارها رو انجام داد.

  • ۳ نظر
  • ۲۵ خرداد ۰۰ ، ۱۳:۲۹
  • ۵۶ نمایش
  • مهرداد

لبیک گویان به دعوت همگانی دردانه برای معرفی وبلاگ‌هایی که می‌خوانیم  معرفی می کنیم:

دردانه

سرزمین من

ابر ارغوانی

دلآرام

کافه چایکفسکی

نیکولا

شاهزاده شب

داستان های کوتاه منصور

یک آشنا

 

+اعتراف می‌کنیم یه چن‌تایی رو مخفیانه دنبال می‌کنیم تا دستم بیاد که نوشتنشون با قواعد من هم خونی داره یانه بعد تصمیم می‌گیرم علنی‌شون کنم یا نه  :)

  • ۳ نظر
  • ۲۳ خرداد ۰۰ ، ۰۰:۱۵
  • ۸۷ نمایش
  • مهرداد

با تشکر از خاکستری گرامی که من رو دعوت کرد به یکی از چالشهای شارمین.

خدمت گلتون عرض کنم که از اونجا که من همسرم رو خیلی دوست دارم و اون هم من رو خیلی دوست داره ،گذر این ده سال در حسی که به هم داریم و داشتیم خللی وارد نکرده که هیچ علاقه مون نسبت به هم بیشتر شده.با هم خوشبختیم  هدفهای  مشترک داریم و چالش های زندگی رو باهم پشت سر می ذاریم.چهار تا بچه داریم  دو تا دختر😍 و دوتا پسر🙄 .شلوغ و شیطون هستن ولی مودب و مبادی آداب هستن.اوایل آشپزیم خوب نبود ولی  از همسرجان یاد گرفتم .هر دو شاغلیم و وقتهایی که هر کدوم دیر می رسیم خونه، اون یکی کار درست کردن شام یا نهار رو انجام میده. رنگ بندی خونه به سلیقه همسر جان هست و هم چنین دکوراسیون خونه.دخترا به مامانشون رفتن و پسرا به خودم .😇

تفریح زیاد می ریم .خوشحالیم ، شادیم ، خندانیم.بهترین پشتیبان ما خانواده هامون هستن فرقی برا هم نداریم  انگار من فرزند اونا و همسرم دختر خانواده منه.وضع مالیمون خوبه .خونه از  خودمونه . ماشین متوسطی  داریم .وسطای شهر می‌شنیم  با مردم ههستیم🙂

فکر توسعه کار و بهبود هر چه بیشتر اقتصاد خونه‌ایم . با هم شغل ایجاد کردیم دست چند نفر رو بند کردیم .ایران رو دوست داریم .با وجود همه مشکلات نمی خوایم از ایران بریم.به عقاید هم احترام می‌ذاریم هرچند از همون اول هم دیدگاه‌های  مشترکی از  خدا و دنیا و ...داشتیم.بعده ده سال همون گلی هست که بود همون عطر بو رو می‌ده🌺🌺🌺 همون طروات و نازکی طبع رو داره ،دل نازک درست مثل ده سال پیش😘.چشمای قشنگش تا ابد من رو اسیر خودش کرده مایه آرامش و امید بودن همیشه برام و هنوز هستن🥰.وقتی می خنده انگار دنیا رو بهم دادن و شاکر بودنشم😍. هراز چند گاهی سر به سرش می‌ذارم ولی دیگه دستم براش رو شده🤦🤦 بعده ده سال  با گل و هدیه وقت و ناوقت سوپرایزش می کنم هنوز🤗 با امیدواری به آینده نگاه می کنیم.

تلاش می کنیم و خدا رو شاکریم .

 

 

  • ۷ نظر
  • ۱۲ خرداد ۰۰ ، ۲۲:۳۸
  • ۶۵ نمایش
  • مهرداد

خباثت

۰۷
خرداد

یکی از فانتزیام این بود که این‌قدر سر‌به‌سر همسرم بذارم تا به گریه بیافته، بعد می‌رفتم جلو بهش می‌گفتم می‌دونی وقتایی هم که گریه می‌کنی خوشگلی ...

اونم با دمپایی بیافته دنبالم.🤪😁

 


+ خبیث هم خودتان هستید🙄🙄

 

 

 

 

  • ۲ نظر
  • ۰۷ خرداد ۰۰ ، ۱۷:۳۸
  • ۵۵ نمایش
  • مهرداد

سالگرد پدر

۰۳
خرداد

 

 

جسم غم فرسود من چون آورد تاب فراق

این تن لاغر کجا بار غم هجران کجا؟
 

هاتف اصفهانی

 

 

پ.ن:اون قسمت که خالیه برا خودمه  تا خدا چی قسمت کنه

       فاتحه وصلوات نثار روحت بابا.

 

  • ۵ نظر
  • ۰۳ خرداد ۰۰ ، ۱۵:۲۳
  • ۵۹ نمایش
  • مهرداد