کهکشان آبی 1

گاه نوشته

کهکشان آبی 1

گاه نوشته

بایگانی
آخرین مطالب

۴ مطلب در مهر ۱۳۹۸ ثبت شده است

BATMAN

۱۸
مهر
اون وقت‌ها - منظورم دهه شصت تا اواخر دهه هفتاد-تلویزیون برنامه خاصی نداشت  یعنی بهتره بگم چند کانال بیشتر نبود و حتی خیلی از خونه‌ها تی‌وی نداشتند .تنها سرگرمی ما به غیر از محل و مدرسه و خونه کارتون‌هایی بود که تی‌وی پخش می‌کرد اون هم چه کارتونهایی؟! قشنگ بودن‌ها خیلی هم قشنگ بودن فقط همه تراژیک بودن(این را بعدها فهمیدم آخر همه آنها یا پدر فوت کرده بود یا مادر ) از چوبین گرفته تا حنا و هایدی و باخانمان و...اما بیشترین تاثیر رو من خودم از فیلم هایی گرفتم که در زمینه دفاع مقدس بود و یا  شخصیت‌هایی که واقعی بودن و اسمشون رو زیاد از تی‌وی می‌شنیدم .یکی از اونا شهید چمران بود.آخه هم مدارج بالای علمی رو طی کرده بود و هم یه رزمنده بود که در نهایت شهید شده بود.مثل شهید چمران بودن آرزوم شده بود فقط همیشه بین دوراهی نظامی شدن یا استاد شدن گیر می‌کردم در عالم کودکی پیش خودم می‌گفتم خوب مثل ایشون دانشمند بشی خوبه یا شهید بشی.بزرگتر که شدم فهمیدم درست زندگی کردن از هردو اینها سخت‌تره قصدم کم ارزش جلوه دادن این ها نیست ولی به خدا تو این بل بشو  زندگی امروزه راه درست رو رفتن و تشخیص اون  و ماندن بر اون صراط خیلی سخته .البته جنبه علمی شهید چمران رو هنوز دوست دارم و اف بر ریا ان‌شاءالله پاش بیوفته در دفاع از آب و خاک وطنم کوتاهی نمی‌کنم.جرقه نوشتن این پست زمانی در ذهنم خورد که پسر بچه‌ای مغازه آمده بود و دنبال دفتری می‌گشت با جلد BATMAN .
  • ۲ نظر
  • ۱۸ مهر ۹۸ ، ۱۴:۲۲
  • ۲۶ نمایش
  • مهرداد

اولین قول

۱۴
مهر
اسم کوچیکش یادم نیست. سال 71 بود و من کلاس سوم ابتدایی.خانم پاریاد رو می‌گم. خانم صبور و مهربونی بود گاهی وقت‌ها دچار سردرد می‌شد.بگذریم. اولین قولی که به یه نفر دادم همین خانم معلم بود.قول دادم همه  نمره‌هام بیست بشه و بشم شاگرد اول. و شدم فقط یک مورد تخطی داشتم آن هم درس دیکته بود.کلمه عامل الفیل  یادم نمی‌آید که آیا  الف لامش را گذاشتم یا نه، یا اینکه اصلا نباید می‌گذاشتم آمد و گفت تو به من قول دادی؟!. و من بودم که مثل ابر بهار اشک می‌ریختم. معدلم شده بود19.97 صدم.مدرسه ما تا کلاس سوم ابتدایی بیشتر نداشت و از کلاس چهارم به بعد متاسفانه معلم‌های مادیگه خانوم نبودن. و روز آخر مدرسه شد روز وداع .و من از خانم پاریاد دوست داشتنی باید خداحافظی می‌کردم.جدا که شدیم صدایم زد برگشتم و گفت آرزوت چیه ؟  گفتم که دکتر بشم . دیدی خانم پاریاد آخرش فنی خوندم. نکته قابل توجه این خاطره برام این بود که چه طور  قول دادم. و از اراده خودم اون زمان‌ها که طفلی بیش نبودم  و با آن اوضاع اقتصادی بد خانه  هنوز در تعجبم.کاش می‌شد بزرگتر که شدم بیشتر پای قول هام واسم،کاش می شد پای قولایی که به خدا می‌دادم وامیستادم کاش اراده اون سال‌ها را هنوز می‌داشتم.پ.ن: خانم پاریاد الان کجایی؟ دلم براتون تنگ شده. دلم برا معصومیت اون سال ها تنگ شده.
  • ۲ نظر
  • ۱۴ مهر ۹۸ ، ۱۴:۲۸
  • ۳۰ نمایش
  • مهرداد
ربطی ندارد کودکی یا بزرگسال ،زن هستی یا مرد .یه وقت‌هایی آدم تو زندگیش به لحظاتی می رسه که با یک تلنگر می‌شکند.این جور وقت‌ها آدم‌ها بیشتر از هر زمان دیگری نیاز به یک جمع دارن به یک دوست یا برادر .این رو نوشتم  که اگه یه روز به همچنین کسی برخوردم حتی اگه شده یه ذره  هواشو داشته باشم.خدا رو چی دیدی شاید یک روز برا خودم پیش بیاد.پ.ن: این روزا هوای پدر و مادرها رو بیشتر داشته باشید که گذران روزگار بس ناجوانمردانه سخت شده است.
  • ۱ نظر
  • ۰۸ مهر ۹۸ ، ۰۹:۲۳
  • ۲۶ نمایش
  • مهرداد

یک هفت

۰۱
مهر
باز هم یک هفت شد.پاییز و دلتنگی‌های تکراری هر سالش.چند روزی رییس سکو مرخصی رفته جای ایشون واسادیم.از خلوت خودم این کار دورم می‌کنه.سکوت و تنهایی رو بیشتر دوست دارم.آنچه قابل ذکر هست حجم عظیم دوباره‌کاری‌ها بابت سو مدیریت.وخدا می‌دونست اگر سیستم ارتباطی داخلی نبود چند اصله درخت بابت نامه‌های بی‌خود باید قطع می‌شد.شروع سال تحصیلی جدید رو به همه تبریک می‌گیم .دانشجو ،دانش‌آموز و معلم و استاد و...خوب درس بخونین، برا نمره نخونین، علت‌ها رو جویا بشین و مهارت کسب کنین. نمره چیز بی خودیه و حتی گاهی وقت ها مدرک .دوست سابقم ریس شرکت بود بعد چند سال هنوز نرفته بود برا تصفیه و گرفتن مدرکش البته سربازی معاف بود لاکن در قید نمره نبود و با سواد بود.الان صدای سیستم تهویه اتاق و دیزل سکو تو هم پیچیده و حالت یکنواختی که داره مثل لالایی خواب آوره.آدم یاد پنکه سقفی کلاس درس می‌افته بعد از ظهر یک روز گرم با خورشت چمن دانشگاه و معادلات سنگین درس دیفرانسیل.بگذریم. بشنویم: آفتاب مهربانیاولین روز  مهر 98 جای در بی کران آب های گرم خلیج فارس
  • ۱ نظر
  • ۰۱ مهر ۹۸ ، ۱۸:۱۹
  • ۳۴ نمایش
  • مهرداد