الان زیرزمین منتظر افطارم. روزه سخت نیست. هوا واقعا خنک و دلچسب است. برای فردا توگوشیم نوشتم برم اپتومتریست هم قاب عینکم رو عوض کنم و هم شیشههاش رو انشاءالله. مقداری گوگل کردم و معیارهایی برای انتخاب قاب یاد گرفتم. حقوق واریز شد. خدا رو شکر بابت شاغل بودن، هزاران مرتبه شکر. مقداری آمار واحتمال خوندم. نمیدونم چرا مرورهای الان با زمان دانشجویی اینقدر فرق داره! عمیق و ماندگار. شاید سال ها اشتباهی درس میخواندم و نمیدانستم.
تو دلم هراس دارم از آینده غبارگرفته و نامعلوم و تنهام و مسیری که تهش نامعلومه.
۲۸ فروردين ۰۱ ، ۲۰:۱۲
۴ نظر