کهکشان آبی 1

گاه نوشته

کهکشان آبی 1

گاه نوشته

بایگانی
آخرین مطالب

۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

نوروز 96

۲۰
اسفند
تن من گر تنهاست... دل من با دلهاست...سهراب سپهریاز وبلاگ http://temenna.blogfa.comموسم رفتن شد بازتبریک عید را پیشاپیش از ما پذیرا باشید همسایه های گرامیامیدوارم امسال واقعا نو بشم و دوباره متولد بشم.توکلت علی الله.امروز نوشت(95/12/26):     به نت در محل کار دست یازیدیم
  • ۴ نظر
  • ۲۰ اسفند ۹۵ ، ۱۷:۴۳
  • ۲۸ نمایش
  • مهرداد

آرمان

۱۹
اسفند
مگر نه اینکه هر شخصی،ملتی ،جامعه ای برای خودش آرمان دارد؟خوب برای آن آرمان باید تلاش کرد، مگر نه؟باید  رنگ و بو وخلق وخوی آن ملت حداقل تناسبی با آن آرمان داشته باشد.آیا به راستی ملت ما، ایران اینگونه است؟مگر آرمان ما پیشرفت نبود؟مگر آرمان ما عدالت نبود؟مگر  آرمان ما استقلال نبود؟مبارزه با امپریالییییییییییییییییییییییییییییییییییییزم نبود؟( نمیدونیم شعار مرگ بر لیبریالیسم را قبول کنیم یا تابعیت عزیزان در بلاد کفر)آیا ما الان ملتی هستیم که داریم برای استقلال تلاش می کنیم؟با امپریالیزم مبارزه میکنیم؟.یا باید سفت بچسبیم انچه را که هم داشتیم به باد فنا ندهیم .(شاید هم بر باد داده ایم! نمونه اش محیط زیست و شاید هم اخلاق)یعنی اینقدر در راه آرمان تلاش کردن سخت است؟!که خیل عظیم  ملت و به صورت بارز  بسیاری از خواص باید اینگونه باشند که الان هستند.می ترسم مصداق ضرب المثل  آش نخورده و دهن سوخته بشیم (شاید هم شدیم).غایت  سیستمی چنین بل بشو چه خواهد شد؟؟؟خیلی دوست دارم تاریخ آلمان بعد از جنگ جهانی دوم رو بخونم.باور کنید حواسم هست مصداق اون نشم که از دور میگه لنگش کن.اما دلمان اتفاقی میخواهد در راستای آرمانهایمان.
  • ۱ نظر
  • ۱۹ اسفند ۹۵ ، ۱۵:۲۹
  • ۳۲ نمایش
  • مهرداد
سال نو نزدیک است هرچند تحویل سال دریام.و اینچنین سالی از پس سالی دگر می آیدمستحق آنم که بگویم : عطار هفت شهر عشق گشت و من هنوز اندر خم یک کوچه ام.آغاز هر سالی انگیزه ای بود برای ترک بسیاری معاصی و رجوع به حسنات وترفیع درجات، لیکن افسوس.دوران تحصیل درسی داشتیم به عنوان سیستم های کنترل خطی.خلاصه اینکه بسیاری از سیستمهای موجود را میتوان با زبان ریاضی وفرمول های فیزیک شبیه سازی کرد وبا دانستن تابع تبدیل آن(ذات) و متغیرهای ورودی ان سیستم، خروجی را حدس زد و با دادن ضرایبی به سیستم خروجی را تحت کنترل در آورد.القصه به نظرم مهمترین سیستمی که آدمی شاید در طول حیاتش با ان برخورد میکند زندگی باشد.اما تفاوت اساسی که در این بین وجود دارد تعداد متغییر های ورودی و نوع آنهاست،که گاه خروجی سیستم ما را که همان زندگی باشد را به باد فنا میدهد ویا حداقل از کنترل خارج میسازد.خلاصه کنم که برای بهره برداری از زندگی و وقت ارزشمند باید تا جای ممکن به شناخت متغییر های زندگی پرداخت تا حداکثر استفاده را از عمر گران برد.بگذریم که متغییر های ناشناخته بسیارند.وگاه سیستم ما از شناخت و پاسخ بهینه به آنها درمانده است.نتیجه ی اخلاقی اینکه در تلاش باشیم.اگر خروجی سیستم ما از خروجی که در  گذشته داشتیم بهتر باشدهرچند جزئی این یعنی اینکه ما برنده ایم.چه منبری رفتمبه گذشته ها برگردیم، کلاس دوم دبستان دوست داشتم خلبان بشوم و کلاس سوم هم دوست داشتم دکتر .الان هم که هیچ کدامش نشدیم و آن شدیم که با کلمه ی هندسه هم ریشه است والبته هنوز جا دارد و مقبول خودمان نیفتاده.یادش به خیر معلم کلاس دوم خانم کاشانی بود .خدای من چه قدر مهربان و دوست داشتنی بود .یعنی الان کجایی ؟خانم کاشانی امید وارم هرکجا هستی شاد و سرحال باشی، الان فکر کنم نوه دار شدین .راستی هنوز کتاب داستانی رو که به    من جایزه دادین رو دارم هرچند کهنه شده (انگار قطار از روش رد شده)اینم عکسش: یادمه چند روز بعد از این جایزه، تو کوچه ما حدود 50 سانت برف گذاشته بود.زمستان امسال که برف نبود اگه ام بود، اون جن بود و ما  بسم اللهپ.ن1:عنوان شعری از شهریار عزیزپ.ن2:نمی دانم چرا هوای شهریار کرده دلم:      شهریار
  • ۱۰ اسفند ۹۵ ، ۱۱:۵۰
  • ۳۸ نمایش
  • مهرداد