کهکشان آبی 1

گاه نوشته

کهکشان آبی 1

گاه نوشته

بایگانی
آخرین مطالب

۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

سلام و خسته نباشید عرض می‌کنم خدمت بلاگر های گرامی .خب برگشتنی سراغ خانه جدید رفتیم و با برو بچ تجهیزش نمودیم. یک اجاق و یک سماور و تلویزیون وملزومات دیگر.راه اندازی تلفن (یه چند جایی قطع شده بود)و آبگرمکن.کلی در رفت و آمد بودم بین خانه قبلی و خانه جدید.شاگرد مغازه هم سه روز بابت مراسم عقدش مرخصی گرفته بود در نتیجه اونجا هم می‌رفتم.الان پنجشنبه است و فردا جمعه هست و باز عازم محل کار .از صبح به خاطر حرف یه نفر کمی حالم گرفته است.گذاشتم آروم تر که شدم جوابش رو بدم.دوستم میگه بیا باجانقم شو ولی خوب این فکر رو پیش خودش نمی‌کنه که شرایط من با خودش آسمون تا زمین فرق می‌کنه.بالاخره تقدیر ما هم این بوده کارهای ناتمام نسل گذشته رو تموم کنیم.هییییی،زندگی منطقی تر و گاهی بی رحم تر از اونیه که به نظر می رسه.در حال غلبه بر فوبایای هستم که چندین سال پیش باید شکستش می دادم فعلا 3 بر 0 اون جلو هستش.زندگی شاید همین باشد و اشتباهی دنبال مقصدم، کسی چه می‌دونه؟!
  • ۳ نظر
  • ۳۱ مرداد ۹۸ ، ۱۴:۱۱
  • ۳۱ نمایش
  • مهرداد

دل کندن

۰۸
مرداد
بنا به دلایلی نصف افراد خونه رفتیم خونه جدید، محله جدید.اما حقیقتش دلتنگ شدم ،نیم قرن در محله سابق بودیم این به کنار.دوری از هم  بیشتر اذیت می‌کنه.مرخصی گرفته بودم برا این جابجایی حالا دارم این رو تو تهران می‌نویسم.خدا بگم مستاجر قبلی رو چه کار کنه دیرتخلیه کرد  و امروز کلی اذیت شدم.باورتون می‌شه تا 40  دقیقه قبل پرواز داشتم با آچار فرانس  شیر عوض می‌کردم.سختی این جابجایی بیشت برا مادرمه که بعد عمری  دیگه هر روز صبح که از خواب پا می شه،  همه بچه ها رو نمی بینه.توکل بر خدا .
  • ۱ نظر
  • ۰۸ مرداد ۹۸ ، ۱۹:۴۲
  • ۳۲ نمایش
  • مهرداد

سرگردان

۰۵
مرداد
این روزا نمیدونم چمه،خواهرم ، یا دوستم یا برادرم داره باهام حرف می‌زنه،بعد داد میزنه هی فلانی کجایی، حالا من دقیقا دارم تو صورتشون نگاه می‌کنم ولی نمی‌دونم اصلا کجام، بدتر از اون یادم نمی‌یاد اصلا داشتن چی می‌گفتن واصلا ن به چی فکر می‌کردم.چه تابستون گنگ و مبهمیه.پناه بر خدای بزرگ و سبحان.شما هم این جوری شدین؟
  • ۰۵ مرداد ۹۸ ، ۱۱:۵۳
  • ۲۹ نمایش
  • مهرداد