کهکشان آبی 1

گاه نوشته

کهکشان آبی 1

گاه نوشته

بایگانی
آخرین مطالب

۵ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

زندگی

۲۹
تیر
زندگی هر آدم قاعدتا شبیه هیچ کس دیگری نیست وتمامی شرایط  محیطی و اقتصادی و فرهنگی و....در چگونگی زندگی فرد با ریز خصوصیاتش تاثیر گذار است ،هدف گذاری های نفر وشیوه ی رسیدن به آنها،سن رسیدن به اهداف ،همه وهمه چیزی هست که شاید ما به ان میگوییم زندگی ..یک سری اهداف پیدا و پنهان در زندگی داشتم ،به بعضی ها رسیدم و بعضی ها نه...به بعضی ها رسیدم ولی دیر .دنیا خیلی وقت ها بر خلاف آرزوها گذشت وهرجا توانست در پیمودن راه مانع تراشید وحتی هنوز هم دست بردار نیست.نمیدانم شاید قاعده ی روزگار همین باشد.خوب بگذریم راستش چند هدف کوتاه مدت دارم وچند تا هم بلند مدت.کوتاه مدت:1.آزمون نظام مهندسی(همیشه یه موضوع باعث میشد که نشه که بشه)2.مقابله با یک فوبیا3.خرید ماشین(حقیقتا خیلی بهم زور داره پول بدم برا ماشینای درپیت داخلی اما خوب چه کار میشه کرد)میان مدت:1.برپایی یک شغل جهت اشتغال اعضا خانواده2.یاد گیری زبان(همیشه تا یه جایی رسوندمش بعد  ول شده..)3.موفقیت در رشته(خیلیا میگن دکترا شرکت کن ،میگم بابا اجازه بدین هروقت در  حد یک ارشد سوادم شد..بعد یه فکری  میکنم)بلند مدت1. خرید خانه 2..........بماندخوب انتظار دارم دنیا  سنگ هاشو بندازه والبته بعضی وقتا جاده صاف کن هم بشه البته بعضی وقت ها...پی نوشت:1.گزارشات متعاقبا به سمع همایونی تان خواهد رسید2.از همین فردا زبان و نظام مهندسی  رو شروع می کنم انشااللهAppendix:About my occupation and my schedule .I work on an oil & gas platform in the Persian golf.I am 14 days on platform and 14 days at home.The weather is very hot and humid in Persian golf in summer.My schedule is divided  into two sections on platform .first week and second week.in the first week, I work in night shift from 07:00 pm until 07:00 am.I eat dinner at 07:30 and eat breakfast at 07:30 am,then I go to bed at 08:00 am .I get up at 03:00 pm and eat my lunch then I am free until 07:00 pm.but about the second week.I get up before sunrise then eat breakfast at 07:00 .my work starts at 07:30 until 07:00 pm.I like my job and my schedule, it's amazing. To be continued ......
  • ۱ نظر
  • ۲۹ تیر ۹۵ ، ۱۷:۴۱
  • ۲۷ نمایش
  • مهرداد
سلام بر دوستان جاندیشب برگشتم نیمه شب.خسته .کوفته...اما بعد یادتونه تو پست قبل از خطرات کارم گفته بودم  یکیش هم هلیکوپتریه که سوار میشیم ،قدیمین BELL 412 همین سال گذشته بود یکیشون تو دریا سقوط کرد و خلبان و کمکش و 4 تا از همکاران به رحمت خدا رفتن  .... ولی خوب پرواز هم هیجان خودش رو داره مگه نه؟........همممم دوستان کچل خودم خدمتتون عارضم که رو سکو همه مذکر هستیم ..البته باید هم اینجور باشه و این کار با لطافت روحی و جسمی اناث در تضاد آشکار هستش تو یکی از دوره ها استاد روانشناسی ما خانم بود گفت که بار اول رفته بود مناطق عملیاتی - فکر کنم جزیره ی لاوان-هر غروب گریه میکرده.......  در جاهای دیگه هم مثلا وقتی خشکی بودم ..خانما همکار بودن هر چند تعدادشون کم بود ولی احساس میکردی در اجتماع زندگی میکنی و و محیط دچار یه لطافت و سرزندگی خاصی بود...این از تجربه ی ما ...الان من موجود دوزیستی شاید هم سه زیست هستم والبته تازگی هم  سخت پوست شدم ...هی روزگار....راستش دریا آروم شد ولی ....ولی گل های حفاری دریا رو به لجن کشیده بودن ومن نتونستم عکس های دلخواه رو بگیریم و از کیفیت بد عکسها پوزش میطلبم...باشد که رستگار شوم ...
  • ۲ نظر
  • ۲۷ تیر ۹۵ ، ۰۷:۵۹
  • ۳۳ نمایش
  • مهرداد
محل کارم.۱۰۰ کیلومتری عمق  آبهای نیلگون خلیج فارس .طلوع یک روز  زمستانی  ۳۰ دسامبر ۲۰۱۵ .
  • ۱۸ تیر ۹۵ ، ۲۱:۱۹
  • ۳۴ نمایش
  • مهرداد

عدالت

۱۰
تیر
من کوچکتر هستم از هر  لحاظ که بخواهم در  مورد عدالت حرفی بزنم ،ولی همیشه کلمه ی عدالت باعث میشود بلادرنگ اسم علی دنبالش در ذهنم تداعی شود. علی که بر سر عدالت حتی با برادر فقیر و  نابینایش هم رودربایستی نداشت. توقع بیشتری  میرفت  از دولت و حکومتی که نام علی را یدک میکشد.این ناعدالتی های اخیر که برملا شد فیش های حقوقی را میگویم عجیب بر زخم کهنه ی فقر مردم نمک پاشید. پی نوشت:1.عاشق امام علی هستم. 2.حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق         بدرقه رهت شود همت شحنه نجف3.در تاریخ نخوندم حاکمی مثل علی (ع) باشه به دور از مذهب و تعصب  .به خود علی قسم.۴.وقت رفتن شد ،درصورت دسترسی به شبکه در هر کجا و هر زمانی به دوستان عزیز سر خواهم زد .
  • ۲ نظر
  • ۱۰ تیر ۹۵ ، ۰۵:۳۴
  • ۲۸ نمایش
  • مهرداد

تنهایی

۰۱
تیر
صدای قاری قران از بلند گو پخش می شد.فهمیدم باز یکی از همسایه ها عزیزی از دست داده است .پی گیر شدم همسایه ی  دو کوچه ان طرفتر بود  پسر بزرگش   طی یک تصادف در ماشین قوطی کبریتی پراید جان باخته بود.قبل ترها پدر  خانواده را دیده بودم موهای سرش سیاه بودن با دانه دانه هایی سپید.بعد از این حادثه چند باری دیدمش موهای سرش دیگر یکی در میان سیاه سفید شده بود پیش خودم فکر  میکردم لابد داغ جوان خیلی باید سخت باشد .گذشت تا اینکه یک صبح با صدای انفجار مهیبی از خواب پریدم، انفجار مربوط به گاز در یک خانه ی مسکونی بود.در این انفجار خانمی جوان با فرزند 13 ساله اش مصدوم شدند.هیچ فکر نمی کردم که این خانواده همان خانواده ای باشند که چندی پیش جوانشان را از دست دادن.ولی همان خانواده بود.یک ماهی گذشت زن و فرزند 13 ساله اش  متاسفانه جان باختند.الان مرد خانواده فقط باقی مانده بود  تنها .دوباره او را دیدم خدای من مگر چند سال داشت کلا موهای سر و صورتش سفید شده بود.الان او مانده با خانواده ای زیر خاک با خانه ای نیمه ویران و..... تنها ،به معنای واقعی کلمه تنها. پی نوشت:1.خدا صبرش بده2.تنهایی زشت است لعنت به تنهایی
  • ۱ نظر
  • ۰۱ تیر ۹۵ ، ۱۷:۵۲
  • ۳۱ نمایش
  • مهرداد