کهکشان آبی 1

گاه نوشته

کهکشان آبی 1

گاه نوشته

بایگانی

آخرین مطالب

امروز حین کار ،همکارم از پدرش می‌گفت، که  با فلان برادر ش بوده امروز  و  فردا میخواهد برود خانه ی فلان خواهرش...داشت می گفت ....حواسم رفت پیش پدر  نگاهم به گوشه ی  اتاق گره خورد..اصلا دیگر  متوجه  نبودم که همکارم چه می گوید.....تا اینکه  دستانش را جلوی چشمانم تکان داد و دوباره برگشتم.....پدرم تنها بازمانده ی خانواده ی خویش است ،کوچکترین عضو خانواده ،خواهرها سالیان دور ، بسیار دور  رفته اند و وبرادران و پدر و مادر  نیز هم. همه گی رفته اند در قبور پراکنده و دور از هم  جای جای این کره ی خاکی زیر این گنبد مینا.او اینک تنهاست سالیان سال ،از ۲۵ سال پیش تا به حال...تنها با حجم عظیمی از خاطره ها ...رفت و آمد ها.....بدی ها خوبی ها..... سختی ها... اینجا میان دریا چند هزار کیلومتر دور از خانه ،دلم  بهانه ی پدر راگرفت.زنگ زدم و جویای احوال شدم اما متفاوت تر از همیشه.......... شما که نزدیک هستید با عشق به پدرتان نگاه کنید نگاهی متفاوت تر  از همیشه.....پ.ن ۱:خداوند نگهدار همه ی پدر ها باشد و ایضا مادران......پ . ن ۲: عزیزانمان تکه هایی از قلب و جانمان هستند ، مهربان باشیم...
مهرداد
۱۶ تیر ۹۶ ، ۲۲:۲۱ ۱ نظر
می گم ها باشه  اصلا شما EVE سفید و تر و تمیزما WALL.E چرکول و زنگ زده ی درب و داغون !خوبه؟!پ.ن:امروز نوشت (۹ تیر): خوب بارسفر بستیم ماو دریا منتظر ....مراقب خود باشید [فونت]ایران سن‌سریف نازکایران سن‌سریف معمولیایران سن‌سریف ضخیمنسیمکودکیکانTahomaArialCourier NewGeorgiaTimes New RomanVerdanaImpactWingdings [اندازه]1234567  نمایش به صورت کد HTMLgeteditorinit("http://mihanblog.com/public","data[content1_html]",770744,1,750,350,0,0,"content1_html")
مهرداد
۰۷ تیر ۹۶ ، ۰۶:۵۳ ۰ نظر
در آخرین ساعاتش دلم آشوب است ،نمیدانم چرا؟!!پ.ن 1: عنوان از حافظپ.ن: اف بر ریا
مهرداد
۰۴ تیر ۹۶ ، ۱۲:۱۳ ۰ نظر
اینک بدون تحریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟آقا چرا ما از همون اول همه ی شرایط برجام را بجا آوردیم؟! بدون اینکه صبر کنیم ببینیم اونا هم به عهدشون وفا میکنن یا نه؟؟،یعنی ما اینقدر ساده لوح بودیم یا من اشتباه می کنم!!!؟
مهرداد
۰۱ تیر ۹۶ ، ۰۸:۱۱ ۱ نظر
برای خانواده امبرای مردمان کشورمبرای دوستان عالم واقعبرای دوستان عالم مجاز برای خوب شدن حال همه ی مردم دنیا امشب آرزو کردم، دعا کردم:)
مهرداد
۲۵ خرداد ۹۶ ، ۲۲:۰۹ ۰ نظر
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابیچه خیال‌ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی                                                                  سعدی
مهرداد
۲۳ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۰۵ ۰ نظر
هیچ هراسی به دل راه ندهید .کشور عزیز ما حوادث سختر و خونبار تر از این را دیده است.به قول رهبر انقلاب ((اینها ترقه بازی هایی بیش نبود.))ما تا آخر ایستاده ایم.
مهرداد
۱۸ خرداد ۹۶ ، ۰۳:۵۱ ۰ نظر
تو را که هر چه مرادست می‌رود از پیش.       ز بی مرادی امثال ما چه غم داردسعدیپ.ن: البته فکر کنم سعدی به جای واژه ی (( مراد)) باید  واژه ی ((نگار )) به کار میبرد.پی پ.ن: یعنی می شد:                              تو را که هر چه نگار است می‌رود از پیش.       ز بی نگاری امثال ما چه غم دارد؟؟؟هممممم اعتراف کن چه غم دارد؟پی پی پ. ن : سعدی مرا ببخش ، شب تو خواب انتقام نگیری یه وقت [فونت]ایران سن‌سریف نازکایران سن‌سریف معمولیایران سن‌سریف ضخیمنسیمکودکیکانTahomaArialCourier NewGeorgiaTimes New RomanVerdanaImpactWingdings [اندازه]1234567  نمایش به صورت کد HTMLgeteditorinit("http://mihanblog.com/public","data[content1_html]",691381,1,750,350,0,0,"content1_html")
مهرداد
۱۵ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۲۹ ۰ نظر
امروز عجیب دلمان تنگ  است و این حجم  آبی عظیم  از پنجره ی اتاقمان هم بر آن می افزایددنیا باز نمی ایستد اگر من نباشم. ما نباشیم. باز فردا خورشید از شرق طلوع کرده آدمیان از خواب برخواسته و آماری  اینچنین دوباره تکرار می شود:http://www.worldometers.info/faمن موجودی به غایت هیچ در برابر پهنه ی عظیم هستی. مدتی هستیم وبا جامعه ی اطراف خویش در تماسیم  خوب یا بد .همه دوستانی داریم در طول حیات .صد البته فن آوری با کاربردی دوگانه این دایره را وسیعتر ساخته گاه بر محتوایش افزوده وگاه از شدت پوچی به مچاله شدن  می انجامد.به هر رویی به نظر می رسد که نیکی به هم نوع بسی بهتر از  دریغ کردن آن است.من نگران و ناراحت می شوم وقتی دوستان دنیای واقع گرفتار یا ناراحت می شوند و البته از برای شما همسایگان این پهنه ی مجاز نیز هم و بسی خوشحال میشوم اگر خبری خوب در مجازستانتان بخوانم وشادی را از نوشته هایتان لمس نمایم.پس آرزوی شادی دارم  و  نیکروزی از برای همه ی دوستان واقع و مجاز.
مهرداد
۱۴ خرداد ۹۶ ، ۱۳:۰۰ ۰ نظر
ماه بالای سر مشعل ما بود و شب بود و سکوت و تنهایینوگل های نوشکفته در حال تکثیریک مدار الکترونیکدیگر تصمیم گرفتیم لامپ های خانه را با کنترل تلویزیون خاموش و روشن کنیماین است که مدار بالا را ساختیم البته کامل که شد باز عکسش رو میذارم(انشاالله) .پ.ن:1.شاید این شیفت کاری برسم چند عکس  از  پارمیدا و آویسا و صبا جون گذاشتم.2.نمیدونم ارزش دارد سه چهار تومن بدم یه دوربین بخرم یا نه۳.داریم میریم منطقه،خوب مراقب خودتون باشین،شاد و سلامت باشید، غصه نخورید،اگه میخورید کم بخورید.
مهرداد
۱۰ خرداد ۹۶ ، ۱۷:۴۷ ۱ نظر