کهکشان آبی 1

گاه نوشته

کهکشان آبی 1

گاه نوشته

بایگانی
آخرین مطالب

دستکش

يكشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۶، ۱۰:۳۸ ق.ظ
داشت دستکش ها را می انداخت در سطل زباله  گفتم: نه ننداز.آخر می‌دانید سالم بودن و فقط یه بار استفاده شده بودند.دوستم نگاهی با تعجب به من انداخت در حالی که من پرت شده بودم به سالهای دور ،خیلی دور .آن‌وقت ها سوز سرمای دی بیداد می‌کرد  و فقر نیز هم .یاد انگشتان کبود شده ام افتاده بودم که از شدت سرما بی‌حس شده بودند وگاه گاهی با هرم نفس آنها را گرم می‌کردم و قطرات اشکی که از شدت سرما در چشمانم جمع می‌شدند . آن وقت ها داشتن کلاه و دستکش برای هر دانش آموزی میسور نبود.  و حتی کیف مدرسه ،که کیف ما کشی بود که به دور کتاب ها می‌بستیم.در همین افکار بودم که متوجه شدم دوستم دارد داد می‌زند:کجایی؟ دستکش‌ها را از او گرفتم و گفتم این‌ها سالم اند ،سالم و گذاشتمشان در انبار برای استفاده ی بعدی..........غرض برانگیختن حس ترحم نیست ،می‌دانم که می‌دانید که امروزه در مملکت ما اسراف فراوان اتفاق می‌افتد .نمی‌دانم آیا باید حتما طعم فقر را چشیده باشیم که مانع اسراف شویم؟
  • ۹۶/۰۶/۱۹
  • ۲۷ نمایش
  • مهرداد

زندگی

نظرات (۱)

انقدر جنس و کالا وارد میشه و راحت به دست میاد که کسی به این چیزا فکر نمی‌کنه دیگه
من بیشتر دلم به حال محیط زیست می‌سوزه :(
پاسخ:
همممم آره خوب،خیلی مصرف گرا شدیم، محیط زیست هم به خاطر این مصرف بی رویه به شدت تحت فشار هست، محیط زیست لاجون ایران.