کهکشان آبی 1

گاه نوشته

کهکشان آبی 1

گاه نوشته

بایگانی

آخرین مطالب

تا خدا بنده نواز است،به خلقش چه نیاز                می‌کشم ناز یکی، تا به همه ناز کنمشاعر ؟؟                               واقعیت هم همینه لیکن تا کجا آدم ناز خدا رو می خره نمیدونم ..فقط می دونم سخته ...سخت.
مهرداد
۲۴ آذر ۹۶ ، ۱۵:۰۱ ۰ نظر
عاشق شخصیت میرزا هستم که به گفته ی دشمنانش شخصی وطن پرست و مدافع وطن و ناموس مردم بوده است .درود بر شرفش.فرصت بشه انشاالله برم سر مزارش.*به بهانه ی سالگرد شهادت میرزا در 11 آذر 1300
مهرداد
۱۴ آذر ۹۶ ، ۱۲:۲۷ ۲ نظر
تصویر برگرفته از سایت علمی نخبگان جوانلباسش و  پوشش بد  و زننده نبود ،خانم م.ا آمد. وی  حراست بانوان بود . تذکری به همراه من داد همراه من دختر خانمی بودن که جهت مشاوره فنی پروژه اش  داشتیم با هم صحبت می کردیم به نظرم تذکرشان به جا نبود لیکن گوش کرده و به بیرون دانشگاه رفتیم.گذشت روزی گذرم به دانشگاه افتاد .دختر خانمی رو دیدم که پوشش مناسب دانشگاه رو نداشت  و سوالی پرسید از بنده،  چند قدم آن طرفتر خانم  م.ا به ما نزدیک شد و قصد تذکر به خانم را داشتن که دختر خانم چرخید و گفت سلام مامان !!!!؟؟؟؟ از تعجب خشکم زد. دست دختر را گرفت و برد تا اتاقک نگهبانی که متوجه شدم داشت سرزنشش می کرد...قصد طعنه نبود...سوالی در ذهنم تکرار شد ، و می شود. این دوگانگی چرا .....از کی شروع شد ؟چرا این فاصله ها ایجاد شد؟.......
مهرداد
۱۲ آذر ۹۶ ، ۱۶:۰۷ ۰ نظر
ممنون از مهربانی شما مردم مهربان  واقعا ممنونپستی از وبلاگ جولیک جهت امداد به هم وطن های زلزله زدهشماره کارت شانزده رقمی: ۶۱۰۴۳۳۷۹۰۵۳۲۴۶۰۲ بانک ملت به نام جمعیت امداد دانشجویی امام علی (ع)
مهرداد
۲۵ آبان ۹۶ ، ۱۷:۴۲ ۳ نظر
سخت بود سخت.شش ،هفت باری زلزله رو تجربه کرده بودم اما این بار فرق می‌کرد.همه دویدیم سمت حیاط که دیوار های کوتاه تری داشت .حین فرار چندین بار زمین خوردم .در و دیوار بود که داشت حرکت می کرد ،پدر جا ماند برگشتم داخل در حین بیرون آمدن چندین بار زمین خوردم همگی وسط حیاط کوچیک خونه جمع شدیم ،آنچه برا هراس همه می افزود نبود برق و تاریکی بود مثل قیامت بود صداهای در هم و مبهم و جیغ و داد بود که از محله داشت به گوش می‌رسید.به واسطه طولانی شدن زلزله ما دیگر امیدی به زنده ماندن نداشتیم و جمیعا شروع به خواندن اشهد کردیم و مرگ را پذیرفتیم.خدا خواست زمین بیشتر از این نلرزید و ما زنده ماندیم  .تسلیت می‌گم به بازماندگان و از پروردگار متعال طلب غفران دارم از برای رفتگان.22 آبان 96
مهرداد
۲۲ آبان ۹۶ ، ۱۲:۵۹ ۴ نظر
امانویل ماکرون(ریس جمهور فرانسه): موشک اصابت کرده به ریاض ایرانی است.فرانسه مهد تمدن غرب،فرانسه مهد انقلاب کبیر!!مرد نمای نامرد این همه خون به ناحق ریخته‌ی کودکان یمنی رو نمی بینی ؟کشتار هرروزشان را نمی بینی ؟میشه منم بپرسم هواپیماهای سعودی و موشکاشون کجایین؟کودک پوست و استخوان شده از شدت گرسنگی را نمی بینی؟روشن کنندگان شمع از برای حوادث پاریس، آیا کودکان یمنی انسان نیستن؟کجا داره میره بشر؟دنیا ،دنیای زوره ، دنیا دنیای جنگله ......معذرت میخوام اگه احساساتتون رو جریحه دار کردم.
مهرداد
۲۰ آبان ۹۶ ، ۱۶:۵۳ ۲ نظر
چند روز پیش با دوستان به کلیسای وانک رفتیم .بسته بود ،ما دیر رسیدیم .چند بستنی گرفتیم تو خیابون کلیسا. بستنی من طعم بهار نارنج بود.خوشمزه بود. دوستم گفت بیاین تا سی وسه پل پیاده بریم  و رفتیم. شب شده بود.در این گیر و دار از(( نظر)) عبور کردیم و به میدان جلفا رسیدیم جمعی از جوونا دختر و پسر جمع شده بودند و تا می‌تونستن داشتن سیگار می‌کشیدن ،دوستای من هم جو گیر شدند و رفتن یه پاکت سیگار گرفتن و گفتن کیفیتش خوبه رفتن چند پاکت دیگه خریدن سیگارا ارمنی بود.دوستانم با جمعیت میدان هم نوا شدن و به قولی آتیش به آتیش سیگار می کشیدن .اما چیزی که مایه ی نگرانی بود سن پایین جوونا بود.بسی افسوس خوردیم .گوشه ای از میدان نشستم و به ساختمان های قدیمی اطراف میدان و کافه های موجود نگاه می‌کردم و زمزمه هایی که به گمانم ارمنی بود می‌شنیدم، در تاریک روشن چراغ های میدان دود سیگار ها بود که مانند مه در فضای میدان پخش می‌شد.جوونا سیگار خوب نیست چرا اینقدر سیگار می‌کشید؟!!.1.میدان جلفا:میدانی قدیمی و زیبا در محله ی ارمنی نشین جلفای اصفهان(متاسفانه در حال خراب شدن )2.نظر: خیابانی در اصفهان
مهرداد
۱۹ آبان ۹۶ ، ۱۶:۵۸ ۴ نظر
از برای کاری دیروز وارد اصفهان شدم و امروز بر  آجرهای خسته ی سی و سه پل  قدم گذاشتم و چه حس غریبی است که پای بر خشتی می نهی  که آدمیان بسیار در گذر زمان بر آن پای نهاده اند ......انصافا زیبا هستند، پایین رفتم و از بستر خشک زاینده رود به این پیرمرد نگاه کردم،حقیقتا خشکی رود خیلی غم انگیز بود .خشت های پل سالخورده بودند وقریب به پانصد سال در این نظم عجیبشان که زایده ی صبر و ذوق زایدالوصف انسان آن زمانه اند باقی مانده اند. آثار تاریخی را دوست دارم نگاه کنم ،عمیق و طولانی ،حال آنهایی که روی خشت ها اثری ناخوش به جا می گذارند را نمی فهمم.پیرمرد ها و پیرزن های سویسی زیادی امروز گرد پل بودند و با اشتیاق زاید الوصفی که برای بعضی هموطنان غریب بود در حال ثبت احوال آثار در قاب تصویر بودند.ونمی دانم چه ذکر کنم از بوسه های مخفییانه و پر از استرس دخترکان و پسرکان از مسیر سی و سه پل تا پل خواجو  و به نظرم این کارشان زیبا نبود و اشتباه گرفته بودن  زمان و مکان را وشاید حیا وعفت و غیرت را . .....که البته صحبت زیاد است لیک در این مقال نمی‌گنجد.............از میان همه ی عکس ها  این عکس برام جالبه ،به کلاغ ها حسودیم شد که آزادانه در نسیمی سرد و آسمانی  آبی  بر فراز گلدسته ی مسجد امام پرواز می کردند.مهرماه ۹۶  اصفهان .
مهرداد
۲۲ مهر ۹۶ ، ۱۶:۰۹ ۱ نظر
ازش پرسیدم چی شد که گرفتیش (انتخابش نمودی)؟!گفت : می دونی ، خیلی مهربونه.البته تقریبا هم کفو  بودن  ولی این ملاکش برام جالب بود .(مهربون)الان  پنج ساله که ازدواج کردن ، گفت: هنوز هم مهربونه.خوشمان آمد .           ای خدا این وصل را هجران مکن                   سرخوشان  عشق  را نالان مکن         نیست در عالم ز هجران تلختر                     هرچه خواهی کن ولیکن آن مکن
مهرداد
۱۷ مهر ۹۶ ، ۱۶:۴۷ ۰ نظر
در بارگاه قدس که جای ملال نیست      سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است                        یا حسین (ع)تاسوعای حسینی ۹۶ آب های نیلگون خلیج فارس.
مهرداد
۰۸ مهر ۹۶ ، ۰۰:۵۶ ۰ نظر