برای بهبودی حال برادرم و سایر بیماران لطفاً حمد شفا قرائت کنید.
+هفت مرتبه سوره حمد به نیت شفا
+سپاسگزارم.
+دلم خیلی گرفته.
+توکل بر خدای یکتا.
برای بهبودی حال برادرم و سایر بیماران لطفاً حمد شفا قرائت کنید.
+هفت مرتبه سوره حمد به نیت شفا
+سپاسگزارم.
+دلم خیلی گرفته.
+توکل بر خدای یکتا.
بر فرض مخالف جمهوری اسلامی باشی، سر لخت کردی، پا لخت کردی، اندام زنانه رو بیرون انداختی، پیش خودت بگو ربط اینا به هم چیه؟ به جواب رسیدی بیا بگو ما هم بفهمیم.
خانمای سر لخت و بد پوشش مثلا برای جلب توجه یا نمایش زیبایی ها زنانه فرض کنیم این جوری خوشنودی خودشون رو به رضای خدا ترجیح میدن، اما مردایی که با اینان چهشون شده؟ غیرتشون کجا رفته؟ ای داد که به خاطر هوس یه عدهای فضای ایران داره مثل بمب شیمیایی مسموم کننده میشه. میبینین ؟ دیدین که حد توقف نداشت. چقدر بعضیها این مدت روی اشعری رو سفید کردن.
به خاطر آموزش بوشهر بودیم، یعنی الان که ساعت ۱۵ دقیقه بامداد هست هنوز در فرودگاه بوشهر هستم، برادرمان آزمایش داده لاکن تا شنبه جوابی نمیدهن، و این مدت چه سخت گذشت، چه سخت میگذرد. امیدوارم نتیجه آزمایش آبی باشد بر آتش استرس خانواده.
یا ارحم الراحمین.
شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید
شبرا چه گنه حدیث ما بود دراز
+پروردگارا به جوانی برادرم رحم کن.
"گدا بازی" مردم یا "دله بازی" نمایندگان؟
نماینده انقلابی مجلس در واکنش به دریافت خودرو شاسی بلند توسط برخی نمایندگان گفته است "چرا باید این گدابازیها را درآوریم و به ماشین شاسی بلند گیر بدهیم؟ مگر قیمت ماشین شاسی بلند چقدر است؟"
خوب است این نماینده مجلس اقلیت بداند وقتی جامعه ای که ۵۰ درصدش خودرو شخصی ندارد و بخش زیادی از آن پراید سوار است، به ریاکاری نمایندگان مدعی ساده زیستی و شفافیت اعتراض میکند کارش "گدا بازی" نیست اما قطعا آن نماینده ای که حاضر است با دریافت یک خودرو خارج از نوبت و با رانت چند صد میلیونی خودش را وامدار یک خودرو ساز کند کارش "دله بازی" است...
+برگرفته از کانالهای تلگرامی
یه همکار متولد 73 به جمع ما اضافه شده. سر به زیر، باهوش، جسور، بیاعتقاد. در عوض همکارای دهه شصتی عموما ساکت و بلاتکلیف و میانه از لحاظ اعتقاد. دهه پنجاهیها صبور و احساسی و نسبتا معتقد. اما خصوصیت مشترک همه اینها فردگرایی و عدم مشارکت در کار تیمی هست. نسلها ریویژن خوردن انگار ولی این باگ همچنان پابرجاست.
+جیرجیرک ها باز هم از لا لوای بارها اومدن سکو و شبها میخونن. آدم رو پرت میکنن به سالهای دور، اون سالها که سقف خونهمون هنوز چوبی بود.
با بیماری برادرم دل و دماغ هیچکاری رو ندارم، چپ میرم، راست میرم فکرش میآد تو ذهنم، به زور اومدم سر کار یعنی دوره قبلی رو یه هفته مرخصی گرفتم و دیگه نمی دادن و مقدور نبود. همکارا می گن چته چرا نمی آی ماهی گیری؟
می رم ته بریج به آبی دریا و آسمون خیره می شم، قدم می زنم، بر می گردم زود خوابم می بره. زود بیدار می شم. کم حرف شدم.
کاشکی خونه بودم.
اول از همه این عید عزیز رو به همه تبریک میگم. بهنظرم روزهای پایانی رمضان بهترین زمانها برای یه سری تصمیمات هست. چرا که آدمی به فطرتش نزدیکتر شده وپذیرش و اثر اعمالها و تکالیف براش راحتتر میشه.
انشاءالله توفیق بندگی خدا نصیب همه ما بشه.
+مدتی هست که برام کامنت گذاشتن و جواب دادن به مخاطبین ((خانوم)) تو ذهنم مساله شده، -البته نه هر کامنتی- که آیا جایز هست؟ (ترکش بهتر نیست؟) . نمیدانم، حقیقتا اگر مورد مشابهی برایتان پیش آمده و حل شده ممنون میشوم در میان بگذارین.
مجددا عید رو تبریک میگم.
لطفا برای شفای بیماران از جمله برادر بنده دعا بفرمایید.