سرنوشت
امروز رسما از طرف مادر دوستم موردخواستگاری قرار گرفتم. :| :| :| فکر کردم میخواد در مورد دوستم صحبت کنه :|
شاغل رسمی وازت علوم هست (مدرس)
کنار خانواده یه واحد آپارتمانی داره
اگه اخلاقش مثل مادرش باشه که نمرهاش 20 میشه.
خانواده مذهبی و مطمئن هستم دوستپسر نداشته و چادری هست. با برادرش از 18 سالگی باهم بودیم با فراز و نشیب. از لحاظ خانوادگی کاملا درست و مطمئن هستن.
من هنوز از نزدیک ندیدمش.
هنوز به خانواده نگفتم و فکر نکنم بگم هم.
شاید خامی باشه ولی خب هرکی ملاکهایی داره برا خودش و به نظرم این طبیعی هستش اگه گفتم دعوام نکنین لطفا :|
واقعا دختر خوبی هست منتها چند مورد هست که دودلم کرده.
فکر کنم متولد 59 باشه و این به نظرم مورد مهمی هست.
من خودم سبزه هستم ولی ایشون از من هم سبزه تره (هر کی سلیقه ای داره مثلا دوستی داشتم به دخترهای سبزه خیلی علاقه داشت و اصلا از دخترهای روشن خوشش نمیاومد و برعکس هم داشتیم. ملاک زیبایی نیست پس)
رفع تکلیف مانند میشه این جوری پس جای دوست داشتن کجاست؟
مادره منتظر جواب منه :| چی بگم بهش؟ :|
یه مثل هس ک میگه. *علف باس ب دهن بزی شیرین باشه*
ازونجا ک میگی اخلاقش خوبه و شاغلم هس بیشتر فک کن
مورد مناسبی شاید برات باشه