نیش
جمعه, ۴ خرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۴۰ ب.ظ
صبح زود بود رفتم که کارت پرواز خودم و دوستم رو بگیرم .شاید بر حسب عادت بود.ولی نمیشد تو صورتش نگاه کنم!.سلام کردم. پرسید بار دارم یانه)چمدان و کوله پشتی و اینا(،من هم گفتم نه. درمورد دوستم پرسید .یهو گفت آقا کجا رو داری نگاه میکنی؟با شمام!؟ .نمیدونم چرا عصبی بود و از چی ناراحت .با آرایش غلیظی که داشت دوست نداشتم نگاهش کنم.کارتهای پروازمون رو گرفتم،برگشتنی شنیدم زیرلب داشت بهمن میگفت عقب افتاده .رفتم پیش دوستم نشستم و شروع کردم به گوش دادن موسیقی و فراموش کردن حرفش که مثل تیزی خنجر قلبم رو سوزوند.داشتم پیش خودم فکر میکردم اگه عقبافتادگی اینه که به صورت مثل عروس آرایش کردهاش نگاه نکردم!آره، من عقبافتادم که هیچ ،این عقبافتادگی رو هم دوست دارم.
۹۷/۰۳/۰۴