کهکشان آبی 1

گاه نوشته

کهکشان آبی 1

گاه نوشته

بایگانی
آخرین مطالب

اندر حکایت همکاران

جمعه, ۲۹ دی ۱۳۹۶، ۱۱:۴۵ ب.ظ
آقو ما یک کانکس ورزشی داریم  چند تا  از این دمبل  دوچرخه و هارتل و .....درش هست، خلاصه کنم که هر از چند گاهی یکی از این همکارای جوون ما آروم سر می‌خوره داخل باشگاه و شرو ع می کنه به ورزش و...  الباقیش رو بذارید به نثر قدیم بگم که: آری وضع از برای مدتی چنین بود هر از چند گاهی جوانکی شوخ و شنگ به باشگاه اندر آمدی...لیک بعد از گذر ایامی چند آنها را دیگر میل ورزش نبودی و در جواب همراهی ما فحشی نثارمان می کردند  و این هم آره سوالی بود که ذهن ما را به خود مشغول کردندی که چرا این نو سبیلان ایامی چند به فکر ساخت بدن بودی اما به ناگه دچار فراخی عظیم شدندی.....آری کاشف به عمل آمد که به سان همیشه پای نسوان در میان بودی...این نوگلان نو شکفته ی همکار به محض دیدن یار غار به صرافت افتادندی از برای وی....لیکن .....لیکن عزیزان بعد از مراسمات مرسومه ی عقد و عروسی ناگه به همان سیاق همیشگی برگشتندی و فراخی پیشه کردندی..و نصایح شیخ و شیوخ مهرداد بر آنها بی اثر بودی و بودی......ورزش از برای سلامتی است یاران     نکنید از این کار ها برادران....تا حکایتی دیگر بدرود...
  • ۹۶/۱۰/۲۹
  • ۲۷ نمایش
  • مهرداد

کار