آخ خانم حلالی نزن خب...اونم با اون چشمهای عسلی دل بر...شما آقایون از بچه گی سر و گوشتون میجنبه ها:)
قصه چکمه های اشتراکی و بارانهای بی امان اما دلهای آرام و گرم لابد...به قول قیصر امین پور، سختی نان بود و باقی ساده بود...
و این خانم یا آقای جیرجیرک هم مثل من به محل کار شما علاقه مند بوده لابد که این سوالا رو می پرسیده؛ جدی جدی شغل و محل کارتون خیلی خاص و پررمز و رازه واسه ما اهالی زمین:)
ان شاء الله امسال یلدا خونه باشین:)
عجب عجب😇
خیر باشه ان شاء الله و مشکل فرزند همکارتون هم حل بشه و جدی نباشه و به شما هم خوش بگذره یلدای دریایی اونم از نوع نیلگون...راستی تفأل به حافظ یادتون نره شب یلدا🍃🍂🍉❄
ان شاء الله به زودی تو همین مراحل براتون جبرااااان کنه اساسی، البته به جز بیماری:)
ممنونم، من شب یلدا رو به خاطر دورهمی و حافظ خوانی دوست میدارم که شاید حدود سه ساعتی بنده مشغول تفأل به حافظم و تعبیر و تفسیر همراه با کمی شیطنت و خباثت متناسب با حال فرد مدنظر...خلاصه تفأل خواستین بگین:))
خیال روی تو در هر طریق همره ماست
نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست
به رغم مدعیانی که منع عشق کنند
جمال چهره تو حجت موجه ماست
ببین که سیب زنخدان تو چه میگوید
هزار یوسف مصری فتاده در چه ماست
اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پریشان و دست کوته ماست
به حاجب در خلوت سرای خاص بگو
فلان ز گوشه نشینان خاک درگه ماست
به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است
همیشه در نظر خاطر مرفه ماست
اگر به سالی حافظ دری زند بگشای
که سالهاست که مشتاق روی چون مه ماست
....خب اینم نتیجه تفأل به نیت شما😊 کلا حافظ میگه خیلی در مراتب بالای عرفان هستین و مدیونید اگه فکر کنید من یه وقت تصور کرده باشم قصه این تفأل اون چشم عسلی موخرمایی مدنظر باشه
ادامه تفألتون از زبان مولانا :))
کان جوان در جست و جو بد هفت سال
از خیال وصل گشته چون خیال
سایهٔ حق بر سر بنده بود
عاقبت جوینده یابنده بود
گفت پیغامبر که چون کوبی دری
عاقبت زان در برون آید سری
چون نشینی بر سر کوی کسی
عاقبت بینی تو هم روی کسی
چون ز چاهی میکنی هر روز خاک
عاقبت اندر رسی در آب پاک
چه حال خوبى داشت!
ایشالله این حس خوبِ خواهر و برادرى همچنان در شما برقرار باشه،حتى حالا که چکمه هاى مشترک ندارین:)