شکلات
دوشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۱۶ ب.ظ
شکلاتدی ماه بودسال پیش یک روز تهران رفته بودم کار اداری داشتم و شبش برمیگشتم کرمانشاه،سال ۸۴ تهران بودم و اونوقتا زیاد میرفتم امام زاده صالح، این بار بعد ۱۰ سال گفتم برم زیارت منتهی دلم خیلی گرفته بود مخصوصا از چیزایی که پارک دانشجو دیدم پشت تیاتر شهر مواد فروشا به راحتی داشتن مواد میفروختن،خانمی که شاید ۲۴ ،۲۵ سالشم نمیشد برا مواد التماس میکرد،و چیز های دیگر که بماند.... حالم گرفته شده بود. تو اتوبوس BRT تو مسیر امام زاده بودم یهو دختر کم سن و سال و محجبه شاید ۱۶ ،۱۷ سالش میشد حالش بد شد صندلی رو بهش دادم پرسیدم خوبه یا نه رنگش زرد شده بود کمی میلرزید ، حدس زدم فشارش افتاده، تو اتوبوس داد زدم کی شکلات داره باورتون نمیشه در عرض چند ثانیه چند مشت شکلات جمع شد اصلا انتظار نداشتم اثر چیزایی که تو پارک دیدم از بین رفت خدا رو شکر کردم که هنوز مردم کاملا مهربونی رو فراموش نکردن.خدا رو شکر.
۹۵/۰۲/۱۳
تاتر شهر کلا فاتحه اش خونده شده .
حالا من سال ۸۴ یادم نمیاد که تهران بودم یا نه !؟ و تاتر شهر رو دیدم یا نه ؟!
ولی از سال ۸۶ و بعدترش تاتر شهر رو دیگه دوست نداشتم .
الانم هر وقت مسیرم بهش میخوره اونم مجبوری است و بخاطر زیر گذر مترو است.
+
امام زاده صالح تهران همین دو ماه پیش رفتم که به خودم گفتم بعید میدونم دیگه برم ! از بس قسمت تفتیش شون زیاد شده و عملنا واحد تفتیش امامزاده صالح رو مثل سالهای قبل دوست نداشتم!
خیلی امنیتی شده برای همین از خود امام زاده و شهدای داخل امام زاده به دور بقیه فضاها رو دوست نداشتم .
از حرم امام رضا تفتیش هاش بیشتر شده که بنظر من زیاد امنیتی شدن یه مکان زیارتی زیاد باب دل من نیست و خوب هم
نیست !
دومین پست از سال ۹۵ بود که خوندم :)
ناراحت که نمیشین شروع به خوندن و مطالعه شون کردم ؟! :)
بی تعارف بگین اگر احیانا ناراحت میشین و اذیت میشین بهم بگین :)
ممنونم