کهکشان آبی 1

گاه نوشته

کهکشان آبی 1

گاه نوشته

بایگانی

آخرین مطالب

۲ مطلب در آبان ۱۴۰۴ ثبت شده است

همیشه وقتی خونه زنگ می‌زنم احوال همه رو می‌پرسم، این روزا دیگه نیستش که احوالش رو بپرسم، صداش تو خونه می‌پیچید و من پشت تلفن وقتی داشتم با برادرم حرف می‌زدم می‌شنیدم، دیگه نیستش، دیگه صداش نمی‌آد. حاضرم همه زندگیم رو بدم فقط برگرده......

یهو رفتی، دلتنگتم ستاره...

چرا  به‌خوابم نمیای؟ خواهرا مگه مثل مادر دوم آدم نیستن؟ کجایی پس خواهر....

عجیبه زنده هستم، کسی که قلبش رو با دستای خودش خاک کرده چه طور زنده هست.....

 

مهرداد
۲۶ آبان ۰۴ ، ۲۱:۳۷ ۴ نظر

مادر حالش اورژانسی شد.چند روز CCU بود به خاطر احتمال حمله قلبی و مغزی. پای چپش دچار ورم و لختگی خون شد، ما که تازگیا خواهرمون بیمارستان فوت شده بود، تصور حضور مجدد در بیمارستان آزار دهنده بود، دیدن سرم و سوزن، نمونه خون...

این چند روزه به هیچکی جز دو دوست نزدیک چیزی نگفتم، ساکت بودم و حیران، آماده برای هر اتفاقی، CCU که بخش مراقبت‌های ویژه قلب هست استرس آور بود.....

بعد بخش اومدن مادر، دیروز پزشکش ترخیص داد، تو خونه داریم مراقبت می‌کنیم با یک نایلون قرص....

خدا رو شکر صدای مادر تو خونه می‌پیچه.....

مهرداد
۱۰ آبان ۰۴ ، ۱۱:۳۲ ۲ نظر