باد سرد درختای حیات رو تکون میده، خزان برگهاشون غم نبودنت رو عمیقتر کرده. امروز عازم تهرانم تا برم محل کارم، غذایی که دم رفتنم میپختی امروز دیگه تو سفره خونه نبود، وسایل بیمارستان رو که باز کردیم شونهای که باهاش موهات رو شونه میزدم دیدم
زود رفتی خواهر عزیزم....
با غم نبودنت چطور سر کنم...
یا صاحب زمان